جدول جو
جدول جو

معنی نادیده گوی - جستجوی لغت در جدول جو

نادیده گوی
(دَ تَ / تِ)
کسی که امری نامشهود رابازگو کند:
فروگفت از این شیوه نادیده گوی
نبیند هنر دیدۀ عیب جوی.
سعدی
لغت نامه دهخدا
نادیده گوی
کسی که امری نامشهود را بازگو کند: فرو گفت از این شیوه نادیده گوی نبیند هنر دیده عیب جوی. (سعدی. لغ)
فرهنگ لغت هوشیار

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

(دَ / دِ)
زنی که شوهر نکرده و دوشیزه باشد. (ناظم الاطباء). دوشیزه. باکره. دختر
لغت نامه دهخدا
(دی دَ / دِ گَ)
چیزی که پاک و پاکیزه نگاهداشته شده باشد. (ناظم الاطباء). که گرد بر آن ننشسته است. که شفاف و نو است. نو. شفاف. براق. جلادار. بکار نیفتاده:
بفرمود کارند خوانهای خورد
همان نقل دانهای نادیده گرد.
نظامی
لغت نامه دهخدا
کسی که امری نامشهود را بازگو کند: فرو گفت از این شیوه نادیده گوی نبیند هنر دیده عیب جوی. (سعدی. لغ)
فرهنگ لغت هوشیار
آنچه که گرد بر آن ننشسته که پاکیزه نگاه داشته شده: بفرمود کارند خوانهای خورد همان نقل دانهای نادیده گرد. (نظامی لغ)
فرهنگ لغت هوشیار